درتعریف حکمت آورده اند که: علمی است که در عرصه نظر و عمل برای انسانها برنامه متقنی دارد و این برنامه مبتنی بر شناخت صحیح از انسان، جهان هستی، مبدأ و معاد است. پس حکیم حقیقی به کسی اطلاق میشود که نظراً و عملاً از حکمت بهره برده و اندیشهاش در عملش متبلور شده است.
سید حسین شیرازی*
درتعریف حکمت آورده اند که: علمی است که در عرصه نظر و عمل برای انسانها برنامه متقنی دارد و این برنامه مبتنی بر شناخت صحیح از انسان، جهان هستی، مبدأ و معاد است. پس حکیم حقیقی به کسی اطلاق میشود که نظراً و عملاً از حکمت بهره برده و اندیشهاش در عملش متبلور شده است. چنین نیست که حکیم فقط بر مسندی بنشیند و یافتههای ذهنیش را برای دیگران بازگو و تفلسف کند، بلکه لازم است حکیم نه تنها آنچه را که فکر میکند جامه عمل بپوشاند، بلکه بالاتر از آن وظیفه مهمتری دارد که دیگران را نیز کمک و یاری کند تا زندگیشان را تغییر دهند. آنچه در زندگی حکمایی مثل سقراط و افلاطون و برتر از آنان انبیای الهی دیده میشود، همین است که خود در زندگی شخصیشان حکیمانه عمل میکردند و نیز در مقابل مسائل و معضلات اجتماعی چاره میاندیشیدند و راهکار ارائه میکردند و پا به پای تودهها برای رفع نابرابریها حرکت و اینگونه جامعه را تربیت میکردند.
در سیر تحول حکمت و انتقال آموزههای حکمای یونان به جوامع اسلامی آنچه مورد نظر دانشمندان مسلمان واقع شد آن بود که این افکار اگر چه افکاری بلند مرتبه هستند و ناشی از تراوش عقل بزرگانی همچون سقراط و افلاطون است، اما آنچه که صاحب شریعت به عنوان اعقل العقلاء برای جامعه بشریت به ارمغان آورده است به صورت ویژه مور عنایت حکمای اسلامی قرار گرفت. در این میان فلاسفه اسلامی کمتر به جنبههای حکمت عملی یونانیان توجه کردهاند و آنچه که از بخش حکمت عملی یونانیان مورد توجه مسلمین بود کلیاتی است مربوط به زیربناهای اخلاق عملی، زیرا احکام فقهی و دستورات اخلاقی اسلام آنان را از حکمت عملی حکمای یونان بینیاز میساخت. شهر تهران و کلیه مملکت ایران که روزگاری در هر کوی و برزنش حکیمی را به خود میدید و از این حیث در میان بلاد اسلامی سرآمد بود، امروزه و با گذشت زمانی نه چندان زیاد از آن موقع از حیث وجود حکیمانی که حکمت را در فکر و عمل داشته باشند، دچار نقصان قابل درکی است که این خود از معضلات این دیار است.
آیتالله سید رضی شیرازی از حکمای الهی معاصر این دیار است که سیری در زندگی علمی و عملی ایشان ما را به نکات عمیقی از یک سبک مناسب زندگی برای دانشمندان رهنمون میشود. ایشان فقیه حکیمی است که نسبت نابش حسینی است و در سلسله اجدادش مرجع خروشندهای همچون میرزای بزرگ شیرازی است. استادانش آیات عظامی همچو شیخ محمدکاظم شیرازی، سید محمدحسین شیرازی، شیخ حسین حلی، شیخ محمدتقی آملی، رفیعی قزوینی، الهی قمشهای، فاضل تونی و ابوالحسن شعرانی هستند که نشستن بر خوان پر کَرم هر یک از این بزرگواران انسان را از بسیاری دیگر بینیاز میکند. چنین شخصیتی که حامل فقه اکبر و اصغر است، هیچگاه به فلسفه متعبد نبوده است تا آنجایی که اگر سخنی از فلاسفه را نقل میکند، اما به جانش نمینشیند از لفظ «میگویند» بهره میبرد و این بین استاد و شاگرد رمزی است که حکایات بسیاری در باطنش نهفته است.
همانگونه که سیره همه حکمای راستین است، فارغ از معضلات اجتماعی بر کرسی تدریس و سخنرانی نمینشست. او فقیه فیلسوفی است که به رسالت حکیمان متعهد است. لذا خود را نسبت به چارهجویی در مورد انحرافات مذهبی و فکری و گرفتاریهای اجتماعی متعهد میداند و بنا بر این تعهد بر منبر مسجد شفا مینشیند و به مدت 50 سال هفتهای دو شب مباحث تفسیری و اخلاقی را برای عموم مردم بیان میکند. همه اینها در حالی است که روزانه دو یا سه درس تخصصی برای تشنگان فقه، اصول و فلسفه ارائه میکند. برای رفع گرفتاریهای مردم هیچگاه عقب نمینشیند و برای خودش حصاری درست نمیکند تا دسترسی به او سخت باشد. تا زمانی که وضع جسمانی یاری میکرد، شخصاً تلفنها را جواب میداد و حتی شخصاً درب منزل را باز میکرد. اینها تلاش یک حکیم برای با مردم بودن است تا برای آنان الگوی عملی باشد.

خیلی مغتنم است که انسان پای منبر فیلسوفی که چندین اجازه اجتهاد دارد بنشیند و از سادهگویی او که معارف الهی و عقلانی را به زبان روان و عامه فهم و در عین حال متقن بیان میکند بهره ببرد. آنانی که اهل فن هستند خوب میدانند این کار نیازمند داشتن هنری است که خداوند فقط نصیب آنانی میکند که دلشان برای هدایت مردم میتپد. مجموعه سخنرانیهای معظمله که فعلاً در دو جلد تحت عنوان «زلال حکمت» به زیور طبع آراسته شده است که انشاءالله جلد سوم آن نیز به زودی چاپ میشود، گواه آن است که یک حکیم دانا اگر در مقام مفسر بخواهد قرآن را تفسیر کند، به چه زیبایی تفسیری اجتهادی ارائه میکند، نه آن چنان که قواعد فلسفی را به آیات تحمیل کند، بلکه آنچنان که تفسیر آیات را به قواعد مسلّم عقلی به تفسیر میکشد و از روایات و نیز حکایات واقعی برای به جان نشستن این کلام بهره کافی و وافی میبرد. قرآن را آنچنان کاربردی تفسیر میکند که مخاطب احساس میکند چنین قرآنی در متن زندگیش قرار دارد. از سویی اگر در مقام یک معلم اخلاق بخواهد سبیل صواب را در اعمال و کردار به مردم نشان بدهد، آن چنان از کلام قرآن و معصوم و انسانشناسی بهره میبرد که برای مستمعش هیچ احساس بیگانگی حاصل نمیشود. تمام اینها الطافی است که خداوند متعال به انسانی نصیب میکند که میداند او سکاندار خوبی برای فکر و عمل مردم است. آنچنان برای هدایت مردم حریص است که برای مشتاقان به تشرف به دین مبین اسلام در اسرع وقت زمانی را معین میکند. اگر شبانگاهی کسی زنگ بزند و بخواهد مشرّف شود، در صورت امکان همان شب وقت را قرار میدهد، زیرا معتقد است «مَن اَحیاها فَکَاَنَّما احیَی النّاس جَمیعاً.» حال که این کار چنین ارزشی دارد چرا این ثواب را تا صبح به تأخیر بیندازد؟
این اشتیاق را مدیون دعایی است که در جوانی به محضر امام رضا(ع) عرضه میدارد و از ایشان میخواهد واسطه شود تا خداوند عده زیادی را به دستش مسلمان کند و این مهم محقق شد تا آنجایی که هماکنون این مرقومه را مینویسم، 544 نفر به برکت درک محضرش به اسلام و مذهب حقه جعفری گرویدهاند. او در انجام این رسالت هیچگاه به گفتن شهادتین بسنده نمیکند، بلکه با اسلوب منحصر به فردش پس از اثبات خدا و وجوب رحمت الهی و تجلی این رحمت در ارسال رُسُل ثابت میکند پیامبرِ آخرین واجبالاطاعه است. این مذاکره که حقیقتاً بدون داشتن پشتوانه فلسفی اسلامی که کلام اسلامی را بر سر سفرهاش دارد میسر نمیتواند باشد. حضرتش آنقدر این کار را با سماحت، تدبیر و منطق پیش میبرد که مطالب مطرح شده حتی برای مسلمانی که در مجلس حاضر باشد تازگی دارد و برای او نیز بسیار آموزنده است. اتقان و جذابیت بیان بهقدری است که کسی مثل دکتر محمد قریب در مجلسی که برای تشرف به اسلام دامادش نزد ایشان حاضر شده بود، در پایان جلسه میگوید: «من نیز دو باره مسلمان شدم.» صحنه عارفانهای که در پایان این تشرفها انسان را منقلب میکند، اشک شوق و شکری است که این حکیم متأله میریزد و این اشک حکایت از عمق اعتقادی میکند که او به عملش دارد.
از دیدگاه ایشان آنچه که برای اصلاح نسل لازم است، آن است که عقاید جوانان ما سامان یابد. بنابراین همیشه توصیهای که به مراجعین داشتهاند آن بود که اصول عقایدتان را درست کنید. همین دغدغه از 45 سال قبل ایشان را واداشت تا کتابی در اصول عقاید به نگارش در آورند. این کتاب مبتنی بر روش عقلی است، چون آنچه که نخست برای بیدار کردن فطرت خفته لازم است، مدد جستن از عقل اوست. در پیشگفتار کتاب «نگاه ناب» میخوانیم:
«بنیان عمل عقیده است. آدمی نخست معتقد میشود، سپس به عمل میپردازد. آنگاه که شالوده عقیده در جامعهای متزلزل شود سیمای عمل در آن جامعه رنگ تباهی و فساد به خود میگیرد. هر گونه اصلاحی باید از اصلاح عقیده آغاز شود: إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ: همانا خداوند هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد، مگر آنکه آنان حال خود را تغییر دهند.»
و چقدر نقش حکیمان راستین در فرآیند اصلاح فکر و سپس عمل یک جامعه پررنگ است.
خداوند وجودش را مستدام بدارد.
*فرزند حضرت آیت الله سید رضی الدین شیرازی